از داستان مشهد خیلی نمیخوام چیزی بگم

چیز خاصی هم نداشت که بگم

همش بازار بود و حرم

و دیگر هیچ

خرید منم یه آدکلن و یه سفیدکننده ی دندون(البته دندونام سفید هستن.گفتم شاید جا واسه ی

سفیدترشدن باشه) و یه توپ کوچیک(که امروز از کف رفت) و یه دستگاه دردکش بود که واسه پام خریدم

به نظرم خیلی مفیده

دارم ازش استفاده میکنم

خواستم شلوار بگریم

ولی هیچ جا شلوار لی چهارخونه نداشت

کلا من هرچیو که بخوام سال بعدش نصیبم میشه

تیشرتم که نگرفتم

کفشم نگرفتم

مامانم یه تیشرت واسم آمار گرفت

بعدم منو برد تو مغازه که برو بپوشش

منم گفتم آستین بلند نمیخوام

البته به همین سادگی نبود

کلی اسرار کرد

ولی منم به همون اندازه انکار

خواستم یه هندزفری واسه ام پی تری پلیرم بگیرم که پیدا نکردم

یه شارژر واسه ام پی تری پلیر گرفتم که شارژش نمیکرد

بردم پسش دادم

دغدغه ی بابابزرگمم که خرید سیگار وینستون اصل بدون برچسب زندگی و مرگ بود که آخرم پیداش نکرد

سه شب اولو میرفتم پارک نزدیک خونمون میدوییدم

شب چهارمی دیدم ۹۰ داره بیخیال شدم

شب اول پام یخرده درد گرفت

ولی شبای بعدی کمتر شد

امروزم رفتم سالن یه نیمچه بازی کردم

مشکل خاصی نبود

جز یه دردی که دکتر میگفت عضلانیه

پس باید به زودی خوب شه ایشالله

به احتمال زیاد جمعه با یکی از داییام برمیگردم تهران ایشالله

مشهد که بودیم یه شب اخبار داشت خبر قرآن سوزوندن و حرفایی که رهبر و مراجع تقلید میزدنو

پخش میکرد

حتما به شما هم مثه من برخورده

حرکت اونا مثه بچه ای میمونه که اسباب بازی دیگرانو استفاده میکنه ولی هیچکدوم از اسباب بازیاشو

به بقیه نمیده

یعنی یجورایی همه چیو واسه خودش میخواد

درست مثه دخترداییم که با بابا ننش باهامون اومده بودن مشهد

کفرمو درآورد این بشر

همیشه رو اعصابمه

داییمم که فقط قربون صدقش میره

اصلا انگار تنبیه براش تعریف نشدس

همونطور که شعور و فهم برای دخترداییم

کلا نو ریسپانس تو پیجینگه

خیلی دوست دارم یبار به صورت خیلی ناز بزنم تو گوشش

بس که اعصابمو بهم ریخت

یچیزو که بخواد باید بهش بدن

وگرنه جیغ و گریه

تنها اسلحشم همینه

بابا ننشم که فورا تسلیمن

اصلا برخوردای دایی و زنداییمه که بیشتر منو کفری میکنه

شما بگید

مگه با قربون صدقه رفتن بچه تربیت میکنن

بابا به ارواح خاک باغچمون گاهی اوقات زدن هم لازمه

حداقل تنبیه

مثلا برو گشو تو اتاقت و تا نگفتم بیرون نیا

البته میشه گمشو رو هم نگفت

یجورایی قیده تو اون جمله

ولی اینطوری بچه میفهمه که همه چی باب میل اون پیش نمیره

اینطوری یاد میگیره که نه گفتن رو هم بشنوه

ولی این دختردایی من اصلا نمیتونه نه بشنوه

فقط میخواد

البته گاهی اوقاتم پیش میاد که گیر نمیده

ولی این مورد بالایی خیلی کم پیش میاد

به عنوان مثال وقتی میخواد گوشیمو بگیره و بهش نمیدم تندی میره گوشی باباشو میگره

که منم گوش دارم!

انگشتر دست منو میگیره میگه مال بابامه

ساعت من - ساعت بابامه

توپ من - توپ منه

امروزم با داییم اومده بود خونمون

توپی که مشهد خریدمو گرفت همراه خودش برد

آخرین دقایق بود که داییم بخ دخیش گفت میخوای داداشو اذیت کنیم؟

بعدشم سریع دویید طرف توپمو داد به دخترش که داداش میخواست توپتو بگیره

اونم توپمو چسبید و رفت

نمیدونین چقدر عصبی شدم

ولی چیزی که نمیتونم بگم

تا بخوام پخش(pekhesh) کنم بابا ننش ناراحت میشن

وگرنه اون توگوشی که گفتم عقده شده برام

شب اول که خواستم بدوام داییم و این بشرشم اومدن

اونا میخواستن از وسایل بازی پارک استفاده کنن

بعد از اینکه کارمون تموم شد و برگشتیم خونه داییم بهم گفت کفششو در بیار

تا خواستم دست به کفشش بزنم آژیر کشید

شبم بود و همه رفته بودن که بخوابن

خلاصه اومدیم تو اتاق و دیدم زن داییم اومد بیرون به داییم میگه چی شده ؟

داییم میگه حامد خواست کفششو در بیاره نذاشت

زن داییمم گفت بس که حامد اذیتش میکنه!

نمیدونم چرا وقتی به کسی احترام میکنی یخرده زیادی به خودش میگیره

خواستم بهش بگم برو بچتو تربیت کن

ولی حرفی نزدم

خیلی بهم برخورد

خیلی از این خونواده ی ۳نفری دلم پر بود و هست

ولی بالاخره یه توگوشی جانانه بهش میزنم

طوریکه دیگه جرات اومدن کنار منو نداشته باشه

هرچقدر که بابا و مامانش نزدن من میزنم

.

.

٫٫٫٫  واقعا دل آدم میگیره وقتی مردم پاکستانو میبینه که با اون وضعیت روزه هم میگرفتن

اصلا نمیشه تصور کرد که اون اتفاق واسه ما هم بیفته ٫٫٫٫

--------------------------------------------------------------------

یکی میگه پی نوشت

یکی میگه آخر نوشت

منم میگم کف نوشت

میشه کوله نوشت هم به حساب آوردش

ک.ن۱: اصلا یادم نمیاد که واسه شماها دعا کردم یا نه

ولی احتمال میدم که دعا کردم

ک.ن۲:اگه میخوای صبرت زیاد شه لازم نیست که حتما روزه بگیری

پاشو برو مشهد نزدیک ضریح که رسیدی خود به خود لول صبرت میره بالا بس که هولت میدن و تو هم

باید صبر داشته باشی در مقابلشون

مونث باشی که خدای صبر میشی

نمیفهمم این خانوما متوجه هستن کجا اومدن یا نه

منم چون از این حرکات شدیدا بدم میاد جواب میکنم

پس همون روزمو بگیرم بهتره

ک.ن۳:امسال کسی منو با فروشنده اشتباه نگرفت

آخه پارسال یه خانومی ازم پرسید این سوتینا چنده؟؟

نمیدونم

شاید قیافم غلط اندازه

ک.ن۴:امروز بازم موهامو زدم

ک.ن۵:کلی از امام رضا شفای پامو خواستم

ک.ن۶:گاهی اوقات پیرا هم خیلی رو اعصابنا

درست مثه بچه ها

یه حرفایی میزنن که اصلا آدم میمونه که این چیزا رو چه منطق و حسابی میاد!!

ک.ن۷:اگه تا این پایینش رسیدی به منم بگو قضیه چیه!